۴ تیر ۱۳۸۹

چرا تخریبچی شدم

بسم الله

پس از گذشت حدود يك سال از جنگ كه بسيج مردمي‌شكل گرفته بود و مانع بزرگي مثل بني صدر به عنوان فرماندهي نيروهاي مسلح از سر راه برداشته شد ه بود، ابتكار عمل در دست رزمندگان اسلام افتاد و طرح ريزي براي بيرون راندن دشمن از مناطق تحت اشغال در دستور كار قرار گرفت. متقابلاً نيروهاي دشمن براي در امان ماندن از حملات، به استقرار در پشت موانعی مثل ميدان مين و سيم خاردار، اقدام نمودند.

اولين موانع دشمن در تپه‌هاي الله اكبر در يك ميدان مين با عرض بسيار كم و يك رشته سيم خاردار خلاصه مي‌شد.هر مين درواقع حكم يك سرباز را براي دشمن داشت، مضافا اين كه از مزيت استتار هم برخوردار بود.

درهمان ايام، نيروهاي اولين سازمان تخريب كه توسط شهيد چمران در قالب نيروهاي چريكي در اهواز تشكيل شده بود، به راحتي اين ميادين ساده را خنثي مي‌كردند

درنيمه دوم سال 60 دشمن با بهره گيري از تجارب خود واطلاع از روش رزم سپاه اسلام، عمق ميادين را چند برابر كرد، به حدي كه در عمليات طريق القدس عرض ميدان به حدود 100 متر رسيد. پس از اين عمليات و معبر زني نيروهاي تخريب كه در آن ايام به« گروه مين» معروف بودند، موانع بيشتر شد و عبور از ميادين، تبديل به يك مسأله جدي شد، بر اين اساس، گروههاي تخريب براي عمليات بعدي ( فتح المبين، فروردين 61) به فرماندهي شهيد خياط ويس سازماندهي شدند كه حدود 40 معبر دراين عمليات زده شد. از آن مقطع به بعد، با توجه به نوع تخصصها و حجم گسترده نياز جبهه ها، در هر يك از يگانهاي سپاه، گردان تخريب تشكيل شد كه عناصر عمده آن از نيروهاي بسيج بودند

به مرور زمان موانع دشمن، بيشتر و پيچيده تر شد به حدي كه كميت موانع به سالهاي آخر جنگ نسبت به اوايل جنگ، رشد 500 درصدي داشت.

و امروز بعد از بیست سال از پایان جنگ معبر هاییست که باید گشوده شوند...



هیچ نظری موجود نیست: